1946) هیچ مگذار از تب و صفرا اثر / تا بیابی از جهان ، طعمِ شِکَر
1947) دارویِ مردی کن و عِنّین مَپوی / تا برون آیند صدگون خوب روی
1948) کُندهی تن را ز پایِ جان بِکَن / تا کُنَد جولان به گِردِ انجمن
1949) غُلِّ بخل از دست و گردن دور کُن / بخت نو دریاب در چرخِ کُهُن
1950) ور نمیتانی به کعبهی لطف، پَر / عرضه کن بیچارگی بر چارهگر
1951) زاری و گریه قوی سرمایهایست / رحمتِ کُلّی، قویتر دایهای است
1952) دایه و مادر، بهانهجو بُوَد / تا که کی آن طفلِ او گریان شود
1953) طفلِ حاجات شما را آفرید / تا بنالید و شود شیرش پدید
1954) گفت: اُدعوا الله، بیزاری مباش / تا بجوشد شیرهایِ مِهرهاش
1955) هُوی هُوی باد و شیر افشانِ ابر / در غمِ مااند، یک ساعت تو صبر
1956) فِی السّماء رِزقُکُم نشنیدهای؟ / اندرین پستی چه بر چَفسیدهای؟
1957) ترس و نومیدیت دان آوازِ غول / میکَشَد گوشِ تو تا قَعرِ سُفول
1958) هر ندایی که تو را بالا کشید / آن ندا میدان که از بالا رسید
1959) هر ندایی که تو را حرص آوَرَد / بانگِ گُرگی دان که او مَردُم دَرَد
1960) این بلندی نیست از رویِ مکان / این بلندیهاست سویِ عقل و جان
1961) هر سبب بالاتر آمد از اثر / سنگ و آهن فایِق آمد بر شَرَر