توانگر کیست؟
قصاید سعدی نمونهی بارز شعر باشکوه است اگر وجه تمایز غزلیات سعدی ظرافت و لطافت و عشق باشد، میتوانیم شکوه و صلابت را ویژگی قصاید سعدی به حساب آوریم. حتی جایی که این قصاید در مدح حاکمی یا فرمانروایی است، این شکوه و بزرگی کاملا مشهود است. او حتی در مدح میانهرو است و همواره مسئولیت اجتماعی اصلاحگرانهی خود را پیش رو دارد . او همیشه مدایح خود را با نصیحت و دعوت به عدل و دادگری و مردمداری میآمیزد.
قصاید سعدی شاید در بین آثار دیگر او یعنی بوستان، گلستان و غزلیات کمتر از همه خوانده شده باشند
بخشهایی از یکی از زیباترین قصاید استاد سخن را بخوانیم و بشنویم.
توانگری نه به مال است پیش اهل کمال
که مال تا لب گور است و بعد از آن اَعمال
من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال
محل قابل و آنگه نصیحت قائل
چو گوش هوش نباشد چه سود حُسنِ مَقال؟
به چشم و گوش و دهان آدمی نباشد شخص
که هست صورت دیوار را همین تمثال
نصیحت همه عالم چو باد در قفس است
به گوش مردم نادان، چو آب در غربال
دل ای حکیم در این مَعبر هَلاک مبند
که اعتماد نکردند بر جهان، عُقّال
مکن به چشم ارادت نگاه در دنیا
که پشت مار به نقش است و زهر او قَتّال
نه آفتابِ وجودِ ضعیفِ انسان را
که آفتابِ فلک را ضرورت است زوال
چنان به لطف همی پرورَد که مروارید
دگر به قهر چنان خرد میکند که سُفال
برفت عمر و نرفتیم راه شرط و ادب
به راستی که به بازی برفت چندین سال
کنون که رغبت خیر است زورِ طاعت نیست
دریغ، زور جوانی که صرف شد به محال
زمان توبه و عذر است و وقت بیداری
که پنج روز دگر میرود به اِسْتِعجال
کنون هوای عمل میزند کبوتر نفْس
که دست جور زمانش نه پر گذاشت نه بال
چنان شدم که به انگشت مینمایندم
نماز شام که بر بام میروم چو هلال
وصال حضرت جانآفرین مبارک باد
که دیر و زود فراق اوفتد در این اَوصال
به زیر بار گنه، گام برنمیگیرم
که زیر بار به آهستگی رود حَمّال
چنین گذشت که دیگر امید خیر نماند
مگر به عفوِ خداوندِ مُنْعِمُ متعال
روایتگر: محسن محمد
تصویر: مَهسیما هاشمی
توانگر کیست؟
دامنی از گل
لینک کانال یوتوب نفیر نی اینجا