داستان طوطی و بقال از دفتر اول مثنوی معنوی

داستان طوطی و بقال

داستان یا حکایت طوطی و بقال در بین قصه‌های کتاب مثنوی معنوی مولانا داستانی است که در عین اختصار حاوی مهمترین پیام‌های کتاب مثنوی شریف است. ظاهر ساده، طنزآمیز و داستانی این چنین حکایاتی زمینه‌ی ارتباط بیشتر مخاطب عام را با متن ایجاد می‌کند اما همین موضوع ممکن است باعث شود ما را عمق معنا و لایه‌های زیرین داستان محروم شویم. شاید به همین دلیل است که مولوی بعد از یک از چنین داستان‌هایی ابیاتی را به رمز گشایی و توضیح سمبل‌های داستان اختصاص می‌دهد. به نحوی که گویی اساسا قالب داستان بهانه‌ای است برای بیان ساده‌ی مسایل دشوار و در نهایت مولانا در نتیجه‌گیری داستان هدف خود را از بیان قصه و جکایت بیان می‌کند.

در این بخش از بحر در کوزه روایتی ساده و روان از این داستان به دست داده شده. امید که این کار در مسیر شناخت و درک اندیشه‌های مولوی این عارف و شاعر برجسته‌ی زبان فارسی گام کوچکی باشد.

محسن محمد

بخشی از نتیجه‌گیری داستان:

کار پاکان را قیاس از خود مگیر

گر چه ماند در نبشتن شیر و شیر

جمله عالم زین سبب گمراه شد

کم کسی ز ابدال حق آگاه شد

همسری با انبیا برداشتند

اولیا را همچو خود پنداشتند

گفته اینک ما بشر ایشان بشر

ما و ایشان بستهٔ خوابیم و خور

این ندانستند ایشان از عمی

هست فرقی درمیان بی‌منتهی

هر دو گون زنبور خوردند از محل

لیک شد زان نیش و زین دیگر عسل

هر دو گون آهو گیا خوردند و آب

زین یکی سرگین شد و زان مشک ناب

هر دو نی خوردند از یک آب‌خور

این یکی خالی و آن پر از شکر

صد هزاران این چنین اشباه بین

فرقشان هفتاد ساله راه بین

این خورد گردد پلیدی زو جدا

آن خورد گردد همه نور خدا

این خورد زاید همه بخل و حسد

وآن خورد زاید همه نور احد

داستان طوطی و بقال

برای دیدن ویدیوهای دیگر بحر در کوزه(دفتر اول) مثنوی به بخش بحر در کوزه یوتوب مراجعه کنید.

ای برادر قصه چون پیمانه است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست