داستان پادشاه جهود قسمت دوم
داستان “پادشاه جهود که نصرانیان را میکشت”، یکی از داستانهای مفصل و مهم دفتر اول مثنوی است. داستانی که تعدادی از ناب ترین ابیات مثنوی معنوی در خلال ابیات این داستان آمده است.
باید دانست که همهی ماجراهای مثنوی معطوف به عالم درون انسان است. از این رو بسیاری مثنوی را در ردیف حماسهی درونی یا حماسهی عرفانی میشناسند.
از جمله داستان پادشاه جهود که ماجراها و شخصیتهای آن را میشود به عالم سیاست و اجتماع ربط داد؛ اما شواهد و قراینی در خلال داستان وجود دارد که نشان میدهد هدف مولانا در این داستان مثل باقی بخشهای مثنوی، عرفانی و درونی است.
امیدوارم از دیدن این ویدیو لذت ببرید.
در ادامه تعدادی از ابیات درخشان این داستان را که به صورت داستان مستقلی در خلال داستان آمده میخوانیم:
گفت استادْ اَحْوَلی را کَاندَر آ
زو بُرون آر از وِثاق آن شیشه را
گفت اَحوَل: زان دو شیشه من کدام
گفت استاد: آن، دو شیشه نیست، رو
اَحوَلی بگذار و افزونْبین مشو
گفت: ای اُستا، مرا طعنه مزن
گفت اُستا: زان دو، یک را دَر شکن
چون یکی بشکست، هر دو شد ز چشم
مَرد، اَحوَل گردد از مَیلان و خشم
شیشه یک بود و به چشمش دو نمود
چون شکست او شیشه را، دیگر نبود
خشم و شَهوَت مرد را احوَل کند
ز استقامت روح را مُبْدَل کند
چون غَرَض آمد، هنر پوشیده شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد
چون دهد قاضی به دل رُشْوَت قرار
کی شناسد ظالم از مظلومِ زار
داستان پادشاه جهود قسمت دوم
لینک بخش بحر در کوزه از کانال یوتوب نفیر نی