راز عاشق و معشوق غزل 195 حافظ

راز عاشق و معشوق

حافظ معجزه‌ی زبان و ادبیات فارسی است. زبان ساحرانه‌ی او قرن‌هاست که فارسی‌زبانان را مسحور خود کرده و گویی کسی مانند او معانی لطیف و عمیق را با چنین اختصاری بیان نکرده است.
کس چو حافظ نکشید از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

دلیل این همه دلفریبی و زیبایی چیست؟
تسلط به زبان، تاریخ و فرهنگ عامه یا بهره‌گیری از آرایه‌ها و عناصر زیبایی سخن؟

یا مجموع این‌ها و هوش و تیزبینی و ذکاوت در دیدن مسائل انسان‌ها از عالی‌ترین سطح درک یک عارف وارسته تا دغدغه‌های یک فرد عامی کوچه و بازار؟

هر چه هست این گوهر یکتا و یگانه مختص حافظ است و بس و گویی کسی به راز این مقبولیت پی نبرده است.

بس نکته غیر حسن بباید که تا کسی
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود

ما در آستان جانان غزل‌های شیرین لسان‌الغیب را می‌خوانیم و به قدر وسع درباره‌ی آن سخن می‌گوییم.
امید که مقبول طبع دوستداران فرهیخته‌ و صاحبنظر حضرت ایشان بیفتد.

متن غزل 195 حافظ

غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند

خرابِ باده‌ی لعلِ تو هوشیارانند

تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غَمّاز

و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند

ز زیرِ زلفِ دوتا چون گذر کُنی بِنْگر

که از یَمین و یَسارت چه سوگوارانند

گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین

که از تَطاوُلِ زلفت چه بی‌قرارانند

نصیبِ ماست بهشت ای خداشناس برو

که مُستَحَقِّ کرامت گناهکارانند

نه من بر آن گُلِ عارض غزل سُرایم و بس

که عَندَلیبِ تو از هر طرف هزارانند

تو دستگیر شو ای خضرِ پی خجسته که من

پیاده می‌روم و هَمرَهان سوارانند

بیا به میکده و چهره ارغوانی کن

مرو به صومعه کآنجا سیاه کارانند

خلاصِ حافظ از آن زلفِ تابدار مباد

که بستگانِ کمندِ تو رستگارانند

روایتگر: فرشید جلیلیان
تصویر: مَه‌سیما هاشمی
از روی نسخه‌ی دیوان غزلیات حافظ غنی قزوینی

راز عاشق و معشوق

داستان فراق
برای دیدن ویدیوی قبلی روی عکس کلیک کنید
نفیر نی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست