قصه‌ی سه ماهی از دفتر چهارم مثنوی

قصه‌ی سه ماهی

مثنوی معنوی دفتر چهارم از بیت ۲۲۰۱

دکتر علی کیانی فلاورجانی میهمان این بار سایت نفیر نی سال‌هاست در زمینه‌ی نشر و ترویج ادبیات فاخر فارسی تلاش می‌کنند.

در صورت تمایل آثار متعدد و ارزشمند ایشان را در آدرس زیر پیگیری نمایید.

shokufayi@ شکوفایی با ادبیات

متن قصه‌ی سه ماهی

قصه‌ی آن آبگیر است ای عَنود / که در او سه ماهیِ اِشگرف بود

در کلیله خوانده باشی، لیک آن / قشرِ قصه باشد و، این مغزِ جان

چند صیّادی سویِ آن آبگیر / برگذشتند و، بدیدند آن ضمیر

پس شتابیدند تا دام آورند / ماهیان، واقف شدند و هوشمند

آنکه عاقل بود عَزمِ راه کرد / عَزمِ راهِ مشکلِ ناخواه کرد

گفت: با اینها ندارم مشورت / که یقین سُستَم کُنند از مَقدِرت

مِهرِ زاد و بود بر جانشان تَنَد / کاهلی و جهلشان بر من زند

مشورت را زنده‌ای باید نکو / که تو را زنده کند، و آن زنده کو؟

ای مسافر با مسافر رای زن / ز آنکه پایت لنگ دارد رایِ زن

از دَمِ حُبُّ الوَطَن بگذر مَایست / که وطن آن سوست، جان این سوی نیست

گر وطن خواهی، گذر زآن سویِ شَط / این حدیثِ راست را کم خوان غلط

1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست