حکایت حاتم طایی و مرد خارکن از گلستان سعدی
حکایت حاتم طایی و مرد خارکن از گلستان سعدی
از باب سوم گلستان سعدی در فضیلت قناعت
استاد سخن سعدی در کتاب جهانگیر خود گلستان درسهای اخلاقی را در قالب داستانهایی دلکش و زیبا برای ما بیان کرده است اگر چه سعدی فردی بسیار درسخوانده و دنیادیده است اما اگر این نکتههای عمیق حکمی را در این قالب زیبا نمیریخت حتما این همه مورد توجه قرار نمیگرفت.
حتما یکی از دلایل ماندگاری این اثر زیبا و تاثیرگذار همین موضوع است به قول خود شیخ اجل:
به شهد عبارت برآمیخته
به پرویزن معرفت بیخته!
روایتگر: محسن محمد
تدوین: رادین سعادتمندی
امور فنی: صالح رضایی
تصویر: مهسیما هاشمی
از روی نسخهی گلستان استاد غلامحسین یوسفی
متن حکایت:
حاتمِ طایی را گفتند: از تو بزرگهمّتتر در جهان دیدهای یا شنیدهای؟
گفت: بلی! روزی چهل شتر قربان کرده بودم امرای عرب را، پس به گوشهٔ صحرایی به حاجتی برون رفته بودم، خارکنی را دیدم پشته فراهم آورده. گفتمش: به مهمانیِ حاتم چرا نَرَوی که خَلقی بر سماطِ او گرد آمدهاند؟ گفت:
منّتِ حاتمِ طایی نبَرَد
من او را به همّت و جوانمردی از خود برتر دیدم.
لینک کانال یوتیوب نفیر نی اینجا