آستان جانان ۱۶
غزل شمارهی ۲ حافظ غزلی است هنجارستیزانه حافظ در این غزل با زیرکی نرمهای زمان خود را به باد انتقاد گرفته است.
اگر حافظ را یک منتقد اجتماعی به معنای مدرن آن به حساب آوریم، به بیراهه نرفتهایم. حافظ کسی است که ویژگیهای ذکاوت و شجاعت و هنر را جمع کرده است. ” چون جمع شد معانی گوی بیان توان زد”. بنابراین درد جامعهی زمان خود را به خوبی میشناسد و شجاعانه و زیرکانه آن را نقد میکند و با زبان شیوای خود به زیباترین و شیواترین شکل ممکن آن را بیان میکند.
نکتهی مهمی که در شعر لسانالغیب بسیار قابل تامل است، نوع بیان مشکلات و انتقادات اوست. او که در جامعهی بسته و تحت سلطهی حاکمان جبار زندگی میکند، به نیکی میداند که سخن را باید در پرده بیان کند و سر پیاله را بپوشاند. چرا که سخنان او نقد رفتارهای صوفی و زاهد و شیخ و محتسب و واعظ و قاضی نیست که از جانب آنان قابل اغماض باشد؛ بلکه نقدی عمیق است و ساختار فکری و جایگاه اجتماعی برخاسته از آن را زیر سوال میبرد.
لذا باید سخن بگوید و نگوید. چرا که حافظ تجربههای تلخ حلاج و عینالقضات را پیش چشم دارد.
گفت: آن یار کز او گشت سر دار بلند
جرمش آن بود که اسرار هویدا میکرد
در هر صورت حافظ یکی از بهترین نمونههای نقد زیرکانهی عمیق است و میداند برای سخن گفتن در درجهی اول باید بتواند در زمانهی پرآشوب به زندگی خود ادامه دهد.
محسن محمد
آستان جانان ۱۶
ویدیوهای آستان جانان در کانال یوتوب نفیر نی