ابیات 872 تا 90
• شه، شبانگه باز آمد شادمان ** کامشبان حَملَست و دورند از زنان
• خازنَِش عمران هم اندر خدمتش ** هم به شهر آمد قرین صحبتش
• گفت ای عمران برین در خسپ تو ** هین مرو سوی زن و صحبت مجو
• گفت خسپم هم برین درگاه تو ** هیچ نندیشم بجز دلخواه تو
• بود عِمران هم ز اسرائیلیان ** لیک مر فرعون را دل بود و جان
• کی گمان بردی که او عصیان کند ** آنک خوف جان فرعون آن کند
• جمع آمدن عمران به مادر موسی و حامله شدن مادر موسی علیهالسلام.
• شب برفت و او بر آن درگاه خُفت ** نیمشب آمد پی دیدنش جُفت
• زن بر او افتاد و بوسید آن لبش ** بر جهانیدش ز خواب اندر شبش
• گشت بیدار او و زن را دید خوش ** بوسه باران کرده از لب بر لبش
• گفت عمران این زمان چون آمدی ** گفت از شوق و قضای ایزدی
• در کشیدش در کنار از مهر مرد ** بر نیامد با خود آن دم در نبرد
• جفت شد با او امانت را سپرد ** پس بگفت ای زن نه این کاریست خرد
• آهنی بر سنگ زد زاد آتشی ** آتشی از شاه و ملکش کینکشی
• من چو ابرم تو زمین موسی نبات ** حق شه شطرنج و ما ماتیم مات
• مات و برد از شاه میدان ای عروس ** آن مدان از ما مکن بر ما فسوس
• آنچ این فرعون میترسد ازو ** هست شد این دم که گشتم جفت تو
• وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی
• وا مگردان هیچ ازینها دم مَزَن ** تا نیاید بر من و تو صد حَزَن
• عاقبت پیدا شود آثار این ** چون علامتها رسید ای نازنین
• در زمان از سوی میدان نعرهها ** میرسید از خلق و پر میشد هوا
• شاه از آن هیبت برون جست آن زمان ** پابرهنه کین چه غلغلهاست هان
• از سوی میدان چه بانگست و غریو ** کز نهیبش میرمد جنی و دیو
• گفت عمران شاه ما را عمر باد ** قوم اسرائیلیانند از تو شاد
• از عطای شاه شادی میکنند ** رقص میآرند و کفها میزنند
• گفت باشد کین بود اما ولیک ** وهم و اندیشه مرا پُر کرد نیک
• ترسیدن فرعون از آن بانگ.
• این صدا جان مرا تغییر کرد ** از غم و اندوه تلخم پیر کرد
• هر زمان میگفت ای عمران مرا ** سخت از جا برده است این نعرهها
• زَهره نه عمران مسکین را که تا ** باز گوید اِختلاط جفت را
• که زن عمران به عمران در خزید ** تا که شد استارهی موسی پدید
• هر پیمبر که در آید در رَحِم ** نَجم او بر چرخ گردد مُنتَجِم