بمیر ای دوست پیش از مرگ
او همیبیند که آن از بهر اوست ******** چشم دشمن بسته زان و چشم دوست
حرص دنیا رفت و چشمش تیز شد ******** چشم او روشن گه خونریز شد
توضیحاتی دربارهی بیت 119 و 120 دفتر سوم مثنوی معنوی
زمان: ۶ دقیقه و ۱۶ ثانیه
روایتگر: محسن محمد
8 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
بسیار عالی و تآثیر گذار😢
درود بر شما
عالی و به موقع بود استاد
خدا رو شاکرم امیدوارم همیشه هوشیار و شاکر باشید
«خداوندا…
بادا که بیشتر در پی تسلی دادن باشم تا تسلی یافتن ،
در پی فهمیدن باشم تا فهمیده شدن ،
در پی دوست داشتن باشم تا دوست داشته شدن.
چه با دادن است که می گیریم ،
با فراموشی خویشتن است که خویشتن را باز مییابیم ،
با بخشودن است که بخشایش به کف میآوریم ،
با مُردن است که به زندگی برانگیخته میشویم.»
نیایشی از فرانسیس آسیزی
سپاس از شما
نکتهی نیکویی فرمودید:
البته به قول مولانا
نه چنان مرگی که در گوری روی
مرگ تبدیلی که در نوری روی
یا باز به قول هم ایشان:
از جمادی مردم و نامی شدم
وز نما مردم به حیوان برزدم
مردم از حیوانی و آدم شدم
پس چه ترسم کی ز مردن کم شدم
حملهٔ دیگر بمیرم از بشر
تا بر آرم از ملایک پر و سر
وز ملک هم بایدم جستن ز جو
کل شیء هالک الا وجهه
بار دیگر از ملک قربان شوم
آنچ اندر وهم ناید آن شوم
پس عدم گردم عدم چون ارغنون
گویدم که انا الیه راجعون
سلام استاد
بسیار بهره بردم و تشکر
بزرگوارید جناب اعرجها