حکایت استاد و شاگرد احول (دوبین)

حکایت استاد و شاگرد احول

ابیات ۳۲۷ تا ۳۳۵ دفتر اول مثنوی معنوی

روایتگر: محسن محمد

حکایت استاد و شاگرد دوبین
داستان و حکایت در بین نوع بشر همواره کاربردهای گوناگونی داشته است.
مردم از قدیم الایام برای کاهش رنج‌ها و درمان دردها و انتقال تجربیات و بسیاری کاربردهای دیگر از این ابزار بهره برده‌اند. وقتی تجربه‌ای ضروری و تلخ و پند و اندرزی در ظاهر ملال آور باید به افراد نسل بعد منتقل شود، قطعاً همیشه انتقال مستقیم بهترین راه نیست. در بسیاری اوقات قالب ادبیات و خصوصاً قصه و داستان باعث شده است که این داروی تلخ و ناگوار ضروری، به صورتی خوشایند و دلپذیر در اختیار مردم قرار گیرد. ما در زبان فارسی نمونه‌های بسیار موفق فراوانی برای این موضوع داریم؛ مثل گلستان و بوستان سعدی، کلیله و دمنه نصرالله منشی و مثنوی معنوی مولوی که در ژانر یا نوع ادبی تعلیمی قرار دارند و به زبان تمثیل و با استفاده از معجزه ی شعر و ادبیات، پندها و اندرزهای ناخوشایند را به دلپذیرترین شکلی به کام مخاطبان خود ریختند.

حکایت استاد و شاگرد احول

گفت استادْ اَحْوَلی را کَاندَر آ

زو بُرون آر از وِثاق آن شیشه را

گفت اَحوَل: زان دو شیشه من کدام

پیشِ تو آرَم؟ بکُن شرحِ تمام

گفت استاد: آن، دو شیشه نیست، رو

اَحوَلی بگذار و افزون‌ْبین مشو

گفت: ای اُستا، مرا طعنه مزن

گفت اُستا: زان دو، یک را دَر شکن

چون یکی بشکست، هر دو شد ز چشم

مَرد، اَحوَل گردد از مَیلان و خشم

شیشه یک بود و به چشمش دو نمود

چون شکست او شیشه را، دیگر نبود

خشم و شَهوَت مرد را احوَل کند

ز استقامت روح را مُبْدَل کند

چون غَرَض آمد، هنر پوشیده شد

صد حجاب از دل به سوی دیده شد

چون دهد قاضی به دل رُشْوَت قرار

کی شناسد ظالم از مظلومِ زار

لینک بخش تماشاخانه در کانال یوتوب نفیر نی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست