آیا باید همه چیز را باور کنیم چه جور چیزهایی را باید شنید ولی باور نکرد؟ ممکنه مثال بزنی:

در ضرب‌المثل “بشنو و باور نکن” داستان دو شخصیت دارد (ملا نصرالدین و جوان باربر) در پایان داستان کدام یکی از این شخصیت‌ها ضرر کردند؟ هرکدام چه چیزی از دست دادند؟

در داستان آمده بود که “از کوره در رفت” این اصطلاح در چه مواقعی استفاده می‌شود؟ در صورتی که با کسی روبرو شویم که از کوره دررفته باشد چه عکس‌العملی نشان می‌دهید؟

در پایان داستان ملانصرالدین نگاه کرد و دید که هیچ شیشه‌ی سالمی برایش نمانده. به نظر شما در آن لحظه چه فکری می‌کرد؟

در صحنه‌ی آخر ملانصرالدین را می‌بینیم که همه‌ی شیشه‌هایش شکسته او را در این صحنه تصور کن! حالا با نقاشی و یا توصیف کردن وضعیت او را برای من نشان بده.