جامه و جز آن که بزرگی مر کسی را پوشاند. و تن پوش که پادشاه و یا امیری مر نوکر خود را پوشاند. پایزه . (ناظم الاطباء). بکسر اول جامه ای از تن کنده بکسی دادن و در عرف جامه ای که ملوک و امراء بکسی دهند و کم از سه پارچه نباشد. دستار و جامه و کمربند. ج ، خلاع . و فاخر از صفات اوست . (از آنندراج ). در عربی خلعة بکسر اول و در تداول فارسی زبانان ، بفتح اول تلفظ شود. تشریف . (یادداشت بخط مؤلف ) :
فرستاده را خلعت آراستند
پس اسب گرانمایگان خواستند.
فردوسی .
دلیرانت را خلعت و باره ساز
کسانی که باشند گردنفراز.
فردوسی .