آستان جانان ۱۳
روایتگر محسن محمد
غزل ۴۵۶ حافظ بهاریه است
در این بهاریه و بیشتر بهاریههای حافظ رگههایی از تلخی و تلخکامی وجود دارد در حالی که مخاطب توقع دارد در بهاریه که موضوع آن تهنیت و شادباش بهار است گله و شکایت و غم راهی نداشته باشد اما در دیوان حافظ چنین نیست
دلیل این موضوع میتواند دغدغههای اجتماعی حافظ باشد چرا که حافظ شاعری است که در تمام غزلیات خود اگر با کنایه هم شده اشارهای به یکی از موضوعات اجتماعی دارد و مشکلات اجتماع مخصوصا نقش زاهد و صوفی و محتسب هیچگاه از نیش کلام حافظ در امان نمیمانند
در واقع نگاه حافظ به هستی، زندگی و انسان به گونهای است که او نمیتواند به مسایل جامعهی خود بیتفاوت باشد به همین دلیل حافظ یکی از منتقدان اجتماعی عصر و دوران خویش است
متن غزل ۴۵۶ حافظ
نوبهار است در آن کوش که خوشدل باشی
که بسی گل بدمد باز و تو در گل باشی
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش
که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی
چنگ در پرده همین میدهدت پند ولی
وعظت آن گاه کند سود که قابل باشی
در چمن هر ورقی دفتر حالی دگر است
حیف باشد که ز کار همه غافل باشی
نقد عمرت ببرد غصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
گر چه راهیست پر از بیم ز ما تا بر دوست
رفتن آسان بود ار واقف منزل باشی
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صید آن شاهد مطبوع شمایل باشی
1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
https://youtube.com/playlist?list=PLp8H8mYcFibfJq95b7-QqBmgCGyH0iyjo