اندرز پدر
تصویرگر: هومن بختیاری
روایتگر: کسری محمد
اندرز پدر
یاد دارم که در ایام طفولیت، متعبد و شبخیز بودم. شبی در خدمت پدر، رَحمةٌ الله عَلیه، نشسته بودم و همه شب، دیده بر هم نبسته و مُصحف عزیز بر کنار گرفته و طایفهای گرد ما خفته.
پدر را گفتم: از اینان، یکی سر برنمیدارد که دوگانهای بگزارد. چنان خواب غفلت بردهاند که گویی
نخفتهاند که مردهاند.
گفت: جان پدر! تو نیز اگر بخفتی، بِه از آن که در پوستینِ خلق، اُفتی.
1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
خدا قوت اگر من می ساختم قطعا به این خوبی نبود ونریشن و گفتار ادا و بیان نمی شد به نظرم جذاب خوانده می شود اما تفهیم نمی شود کمی برای همسن و سالان ثقیل ست و شاید راهکار گفتار از طریق دو شخصیت حاکم و محکوم به شکل رفت و برگشت مأثرباشد و همچنین کپشن معنی اشعار به آثار جان بخشی بیشتری دهد.