تاریخ برگزاری ۲۷ اسفند ۹۷
مدرس محسن محمد
لزوم پیروی از استاد و مرشد
2590) گر چنان گشتی که اُستا خواستی / خویش را و خویش را آراستی
2591) هر که از اُستا گریزد در جهان / او ز دولت میگریزد، این بِدان
2592) پیشهیی آموختی در کسبِ تن / چنگ اندر پیشهی دینی بزن
ترغیب به برگرفتن توشهی اعمال نیک
2593) در جهان، پوشیده گشتی و غَنی / چون برون آیی از اینجا، چون کنی؟
2594) پیشهیی آموز کاندر آخرت / اندر آید دخلِ کسبِ مَغفِرت
2595) آن جهان شهری است پُر بازار و کسب / تا نپنداری که کسب اینجاست حَسب
پرهیز از سرگرمیهای دنیوی
2596) حق تعالی گفت: کین کسبِ جهان / پیشِ آن کسب است، لَعبِ کودکان
2597) همچو آن طفلی که بر طفلی تَنَد / شکلِ صحبتکن مِساسی میکند
2598) کودکان سازند در بازی، دکان / سود نَبوَد جُز که تعبیرِ زمان
2599) شب شود، در خانه آید گُرسِنِه / کودکان رفته، بمانده یک تنه
2600) این جهان، بازیگه است و مرگِ شب / باز گردی، کیسه خالی، پُر تَعَب
این جهان، بازیگه است
اهمیت عشق و جذبههای روحانی
2601) کسبِ دین، عشق است و جذبِ اندرون / قابلیّت نورِ حق را ای حَرون
نفس اماره، خواهان سرگرمیهای پست
2602) کسبِ فانی خواهدت این نَفسِ خَس / چند کسبِ خَس کنی، بگذار پس
مواظب حیلهگری های نفس باش
2603) نَفسِ خَس، گر جویدت کسبِ شریف / حیله و مَکری بُوَد آن را رَدیف
قسمتهایی از ابیات دیوان غزلیات شمس که در کلاس خوانده شده
غازی به دست پور خود شمشیر چوبین میدهد۞۞۞تا او در آن اُستا شود شمشیر گیرد در غَزا
عشقی که بر انسان بُوَد شمشیر چوبین آن بود۞۞۞آن عشق با رَحمان شود چون آخر آید ابتلا
عشق زلیخا ابتدا بر یوسف آمد سالها۞۞۞شد آخر آن عشق خدا میکرد بر یوسف قَفا
بگریخت او یوسف پِیَش زد دست در پیراهنش۞۞۞بدریده شد از جَذبِ او برعکس حال ابتدا
گفتش قِصاصِ پیرهن بردم ز تو امروز من۞۞۞گفتا بسی زینها کند تَقلیب عشق کبریا
مطلوب را طالب کند مغلوب را غالب کند۞۞۞ای بس دعاگو را که حق کرد از کرم قبلهی دعا
باریک شد این جا سخن دَم مینگنجد در دهن۞۞۞من مَغلَطه خواهم زدن این جا روا باشد دَغا
او میزند من کیستم؟ من صورتم خاکیستم۞۞۞رَمّال بر خاکی زند نقش صوابی یا خطا
این را رها کن خواجه را بنگر که میگوید مرا۞۞۞عشق آتش اندر ریش زد ما را رها کردی چرا؟
ای خواجه صاحب قَدَم گر رفتم اینک آمدم۞۞۞تا من در این آخرزمان حال تو گویم برمَلا