ای مسافر با مسافر رایزن!
روایتگر محسن محمد
داستان سه ماهی از دفتر چهارم بهانهای شد برای گفتگو کردن دربارهی تعدادی از ملزومات حضور در محضر بزرگانی مثل مولانا
این داستان، داستان عزم و اراده و پایمردی کسانی است که هدفی ارزشمند را در سر میپرورانند و همان هدف ارزشمند آنان را در راه و در مسیر رسیدن به هدف نگاه میدارد.
داستان موانع راه است کسانی که خود هدفی ندارند یعنی درکی از هدف داشتن ندارند و همنشینی و همصحبتی با آنان از بزرگترین موانع موفقیت برای انسانهای هدفمند است.
اگرچه که مولانا این داستان نمادین را برای سالکان در رسیدن به هدفهای معنوی مثال میزند.
ولی معمولا این چنین حکایتهایی حتی در سطوح عادی زندگی و برای اهداف معمولی هم قابل استفاده هستند.
کسی که دنبال به دست آوردن چیزی است بایستی از همنشینی با افراد سست همت و بیاراده پرهیز کند و الا به قول مولانا:
گفت با اینها ندارم مشورت
که یقین سستم کنند از مقدرت
این داستان با وجود کوتاهی از پرمغزترین قصههای مثنوی است.
داستانی که در زیر ظاهری ساده دربرگیرندهی نگاه عمیق پیری ژرفاندیش و عارفی کامل است.
متن داستان سه ماهی
قصهی آن آبگیرست ای عَنود
که درو سه ماهی اِشگَرف بود
در کَلیله خوانده باشی لیک آن
قشر قصه باشد و این مغز جان
چند صیادی سوی آن آبگیر
برگذشتند و بدیدند آن ضمیر
ماهیان واقف شدند و هوشمند
آنک عاقل بود عزم راه کرد
عزم راه مشکل ناخواه کرد
گفت با اینها ندارم مشورت
که یقین سستم کنند از مَقدِرت
کاهلی و جهلشان بر من زند
مشورت را زندهای باید نکو
که تورا زنده کند وآن زنده، کو؟
ای مسافر، با مسافر رای زن
زآنکه پایت لنگ دارد رایِ زن
از دم حُبُالوطن بگذر مایست
که وطن آن سوست جان اینسوی نیست
ابیات ۲۲۰۲ تا ۲۲۱۱ دفتر چهارم مثنوی معنوی
ای مسافر با مسافر رایزن!
لینک بخش تماشاخانه در کانال یوتوب نفیر نی