باده از ما مست شد نی ما از او بیتی از مثنوی معنوی مولانا

باده از ما مست شد

باده، از ما مست شد نی ما از او!

سخن عجیبی است، گویا کاملا برعکس می‌گوید:”شراب ما را مست نمی‌کند و این ما هستیم که شراب را مستی می‌بخشیم”

برای درک عمیقتر کلام مولانا لازم است که بیشتر و بیشتر با عالم اندیشه‌ی عرفا مانوس شویم تا راهی در آن بیابیم.

بیرون ز تو نیست، هرچه در عالم هست

در نظر عرفا آنچه در عالم امکان است، در وجود انسان و از وجود انسان است.

به همین دلیل عالم بیرون با همه‌ی افلاک و کواکب و عجایبش، همگی عالم اصغر (کوچک‌تر) نام گرفته‌اند و اقیانوس بی‌کرانگی وجود انسان عالم اکبر (لقب یافته)

به قول شیخ محمود شبستری:

پس به صورت عالَمِ اصغر تویی / پس به معنی عالَمِ اکبر تویی

بنابراین تمام پدیده‌ها ماهیتشان را از ادراک متعالی انسان دریافت می‌کنندو هستی از نفس نازنین انسانی می‌یابند؛البته که این نوع نگاه با نگاه مادی و ماتریالیستی زمین تا آسمان فاصله دارد. لذا حتی مفاهیم به ظاهر مشترک بین این دو حوزه هم با هم تنها اشتراک لفظ دارند.مثلا وقتی مولانا می‌گوید اندیشه با آن چیزی که انسان مادی به عنوان نوعی فعالیت ذهنی و مغزی در می‌یابد کاملا متفاوت است.

ای برادر تو، همان اندیشه‌ای/ مابقی خود استخوان و ریشه‌ایگر بود اندیشه‌ات گل گلشنی/ وربود خاری تو، هیمه‌ی گلخنی

در اینجا مولانا عالم روح و نفس متعالی و نامتناهی انسانی را در برابر عالم محدود مادی قرار می‌دهد.لذا اساساً عارفان معتقدند که تا کسی به عالم جان راه پیدا نکرده باشد، انسان نشده است و به تعبیر مولانا استخوان و ریشه‌ای بیش نیست و به تعبیر حافظ نقش مقصود را نخوانده است و وجودش مانند غنچه‌ای، ناشکفته پژمرده است.

عاشق شو ارنه روزی کار جهان سرآید/ ناخوانده نقش مقصود از کارگاه هستی

محسن محمد

لینک ویدیوهای تماشاخانه در کانال یوتوب نفیر نی

عشقبازی و جوانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست