بهر مانی، بهر آن لطف نخست/که تو کردی گمرهان را باز جُست
تاریخ برگزاری ۱۷ دی ۱۳۹۷ مدرس محسن محمد
2491) خشمش آتش میزند در رختِ ما / حِلمش اِسپر میشود پیشِ بلا
تبدیل خشم به بردباری از لطف خداوند است
2492) کی بُوَد که حِلم گردد خشم نیز؟ / نیست این نادر ز لطفت ای عزیز
زشتی مدح در حضور ممدوح
2493) مدحِ حاضر، وحشت است از بهرِ این / نامِ موسی میبَرَم قاصد چنین
2494) ورنه موسی کی روا دارد که من / پیشِ تو یاد آورم از هیچ تن؟
مناجات
2495) عهدِ ما بشکست صد بار و هزار / عهدِ تو چون کوهِ ثابت، برقرار
2496) عهدِ ما، کاه و، به هر بادی زبون / عهدِ تو کوه و، ز صد کُه هم فزون
2497) حقِ آن قُوّت که بر تلوینِ ما / رحمتی کُن ای امیرِ لونها
2498) خویش را دیدیم و رسواییّ خویش / امتحانِ ما مکن ای شاه،بیش
2499) تا فضیحتهای دیگر را نهان / کرده باشی ای کریمِ مُستَعان
2500) بیحدی تو در جمال و در کمال / در کژی، ما بیحدیم و در ضَلال
2501)بیحدیِّ خویش بگمار ای کریم / بر کژیِ بیحد ِ مُشتی لئیم
2502) هین که از تقطیعِ ما یک تار ماند / مصر بودیم و یکی دیوار ماند
2503) اَلبَقیّة اَلبَقیّة ای خدیو / تا نگردد شاد، کُلّی جانِ دیو
2504) بهرِ ما نَی، بهرِ آن لطفِ نُخُست / که تو کردی گمرهان را باز جُست
2505) چون نمودی قدرتت، بنمای رحم / ای نهاده رحم ها در لَحم و شَحم
2506) این دعا گر خشم افزاید تو را / تو دعا تعلیم فرما مِهترا
2507) آنچنان کآدم بیفتاد از بهشت / رجعتش دادی که رَست از دیوِ زِشت
ستیز میان انسان و شیطان
2508) دیو که بوَد کو ز آدم بگذرد / بر چنین نَطعی ازو بازی بَرَد!
2509) در حقیقت نفعِ آدم شد همه / لعنتِ حاسد شده آن دَمدَمه
مقهور شدن شیطان به زبان تمثیل
2510) بازیی دید و، دو صد بازی ندید / پس ستونِ خانۀ خود را بُرید
2511) آتشی زد شب به کِشتِ دیگران / باد، آتش را به کشتِ او بَران
2512) چشم بندی بود لعنت دیو را / تا زیانِ خصم دید آن ریو را
2513) لعنت این باشد که کژبینش کند / حاسد و خودبین و پُر کینش کند