فطرت پاک هدایت جوست شرح و تفسیر ابیات ۲۷۳۰تا ۲۷۵۵ مثنوی معنوی دفتر دوم

album-art

تاریخ برگزاری ۳ تیر ۱۳۹۸

مدرس: محسن محمد

باز الحاح کردن معاویه، ابلیس را

شیطان از منظر اهل شریعت

2730) گفت: غیر راستی نَرهاندت / داد، سویِ راستی می‌خواندت

2731) راست گو، تا وارهی از چنگِ من / مکر نَنشاند غبارِ جنگِ من

2732) گفت: چُون دانی دروغ و راست را؟ / ای خیال‌اندیشِ پُر اندیشه‌ها

نشان سخن راست و دروغ از نظر روانی

2733) گفت: پیغمبر نشانی داده‌ است / قلب و نیکو را مِحَک بنهاده است

2734) گفته است: اَلکِذبُ رَیبُ فِی القُلوب / گفت: اَلصّدقُ طُمَأنینُ طَروب

2735) دل نیآرامد به گفتارِ دروغ / آب و روغن هیچ نفروزد فروغ

2736) در حدیثِ راست، آرامِ دل است / راستی‌ها دانه‌ی دامِ دل است

آن‌که باطنی صاف دارد از بینش ژرف بهره‌مند است

2737) دل مگر رنجور باشد بَددهان / که نداند چاشنیِّ این و آن

2738) چون شود از رنج و علّت، دل‌سَلیم / طعمِ کِذب و راست را باشد عَلیم

اغراض نفسانی، حجاب بصیرت است

2739) حرصِ آدم چو سویِ گندم فُزود / از دلِ آدم سلیمی را رُبود

2740) پس دروغ و عِشوه‌ات را گوش کرد  / غِرّه گشت و زهرِ قاتل نوش کرد

2741) کژدُم از گندم ندانست آن نَفَس / می‌پَرَد تمییز از مستِ هوس

2742) خلق، مستِ آرزواند و هوا / ز آن پذیرااَند دستانِ تو را

2743) هر که خود را از هوا، خو باز کرد / چشمِ خود را آشنایِ راز کرد

شکایت قاضی از آفتِ قضا، و جواب گفتنِ نایب، او را

حکایت در اینکه پاکی درون، بصیرت می‌آورد

2744) قاضی بنشاندند او می‌گریست / گفت نایب: قاضیا، گریه ز چیست؟

2745) این نه وقتِ گریه و فریادِ توست / وقتِ شادی و مبارک‌بادِ توست!

2746) گفت: اَه چون حکم رانَد بی‌دلی/ در میانِ آن دو عالِم جاهلی؟

2747) آن دو خصم از واقعه‌ی خود واقفند / قاضیِ مسکین چه داند ز آن دو بند؟

2748) جاهل است و غافل است از حالشان / چُون رود در خونشان و مالشان؟

2749) گفت: خصمان، عالمند و علّتی / جاهلی تو، لیک شمعِ ملّتی

2750) ز آنکه تو علّت نداری در میان / آن فراغت هست نورِ دیدگان

2751) و آن دو عالِم را غَرَضشان کور کرد / علمشان را علّت اندر گور کرد

2752) جهل را بی علّتی، عالِم کند / علم را علّت، کژ و ظالم کند

2753) تا تو رَشوَت نستَدی، بیننده‌یی / چون طمع کردی، ضریر و بنده‌یی

2754) از هوا من خُوی را واکرده‌ام   / لقمه‌های ِ شهوتی کم خورده‌ام

2755) چاشنی گیرِ دلم شد با فروغ / راست را داند حقیقت از دروغ

فطرت پاک هدایت جوست

مثنوی معنوی دفتر اول

ای شهان کشتیم ما خصم برون/ماند خصمی زو بتر در اندرون

کشتن این، کار عقل و هوش نیست/شیر باطن سخره‌ی خرگوش نیست

دوزخ است این نفس و دوزخ اژدهاست/کو به دریاها نگردد کم و کاست

هفت دریا را در آشامد، هنوز/کم نگردد سوزش آن خلق‌سوز

سنگ‌ها و کافران سنگ‌دل/اندر آیند اندرو زار و خجل

هم نگردد ساکن از چندین غذا/تا ز حق آید مر او را این ندا

سیر گشتی سیر؟ گوید نه هنوز/اینت آتش اینت تابش اینت سوز

عالمی را لقمه کرد و در کشید/معده‌اش نعره زنان هَل مَن مَزید

جلسه بعد

جلسه قبل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست