جام می در دست از روز ازل! غزل 24 حافظ آستان جانان 22

جام می در دست از روز ازل!

با یکی از غزل‌های حِکمی و عمیق حافظ روبرو هستیم.

در این غزل او به عنوان یک اندیشمندِ ژرف‌اندیش به ابتدای خلقت بشر و جهان آفرینش چشم دوخته و سعی می‌کند ماهیت بشر را و ویژگی‌های او را به صورت نمادین آشکار کند.

از موضوعات محوری این غزل و یا شاید حتی مهم‌ترینش این است که انسان به هیچ وجه نمی‌تواند از خطا و گناه مصون و در امان باشد همانطور که از عشق پرهیز و گریزی نیست و بدون این دو ویژگی، ماهیت انسان قوام نمی‌یابد.

گویی در ابتدای خلقت و در هنگام آفرینش انسان مقداری از این دو اکسیر انسان‌ساز در قالب انسانی تزریق شده.

دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند!

لذا همواره فرمان انسان به سمت عشق و گناه می‌کشد. بنابر این جدا کردن انسان از این ویژگی‌های بنیادین گویا انسان را از ماهیت اصلی‌اش می‌برد و دور می‌کند و این کار نه مطلوب است و نه شدنی!

متن غزل ۲۴ حافظ

مَطَلَب طاعت و پیمان و صَلاح از منِ مست

که به پیمانه‌کشی شُهره شدم روز الست!

من همان دم که وضو ساختم از چشمه‌ی عشق

چارتکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست

می بده تا دهمت آگهی از سِرِّ قضا

که به رویِ که شدم عاشق و از بوی که مست؟

کمر کوه کم است از کمر مور این جا

ناامید از در رحمت مشو ای باده‌پرست

به جز آن نرگس مستانه که چشمش مَرِساد

زیر این طارِم فیروزه کسی خوش ننشست

جان فدای دهنش باد که در باغ نظر

چمن آرای جهان خوش‌تر از این غنچه نبست

حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد

یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست!

جام می در دست

لینک بخش آستان جانان در کانال یوتوب نفیر نی

آستان جانان

3 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست