حکایتی عبرت‌آموز از سیاست‌نامه در ناپایداری دنیا

حکایتی عبرت‌آموز از سیاست‌نامه

محسن محمد

ناپایداری دنیا

تا کی غم آن خورم که دارم یا نه

وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه

پرکن قدح باده که معلومم نیست

کاین دم که فرو برم برآرم یا نه

کسانی که آگاهانه به زندگی نگاه می‌کنند چه دارا باشند و چه ندار و چه عالم باشند و چه عامی باشند، حتما یکی از موضوعاتی که دایما با آن دست به گریبان هستند موضوع ناپایداری عمر و زندگی است.

البته گاهی در تغییرات و تحولات اجتماعی یا رویدادهای شخصی برای افراد این موضوع برجسته‌تر می‌شود. رخدادهایی که این ناپایداری پنهان شده در پس پرده‌ی روزمرگی را به رخ انسان می‌کشند و به او یادآوری می‌کنند که تمام آنچه برای خود اندوخته‌ای به زودی از دست خواهی داد. پس اکنون چاره‌ای کن که فرصت داری چرا که فرصت‌ها مانند ابر در گذر هستند!

به قول شیخ اجل سعدی:

برگ عيشی بگو ز خويش فرست

کس نيارد ز پس تو پيش فرست

عمر برفست و آفتاب تموز

اندکی ماند و خواجه غره هنوز

ای تهی دست رفته در بازار

ترسمت پر نياور دستار

به هر روی نشانه‌ی بزرگی یک شاعر را می‌توان به نگاه عمیق به مسایلی مثل مرگ، عشق، ناپایداری دنیا و امثالهم جستجو کرد و الا توصیف گل و زیبایی‌های طبیعت گرهی از کار فروبسته‌ی بشر باز نمی‌کند.

بر لبِ بحرِ فنا منتظریم ای ساقی

فرصتی دان که ز لب تا به دهان این همه نیست

سیاست‌نامه‌ی خواجه نظام‌الملک از معدود کتاب‌هایی است که از طرف فردی متخصص در امر کشورداری برای این کار نوشته شده است. خواجه نظام الملک که خود وزیری مقتدر است از هر کسی برای این کار مناسب‌تر است. این کتاب شاهکاری ماندگار در حوزه‌ی ادبیات و اندیشه است‌.

حکایت عمرو لیث از ماجراهای چشم گشایی است که در کتاب سیاست‌نامه ثبت شده است.

حکایتی عبرت‌آموز از سیاست‌نامه

تنهایِ تنها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست