داستان پادشاه جهود قسمت چهارم
یکی از شیوههای بیانی مولانا، بیان کردن نکات بلند عرفانی و اخلاقی از زبان کسانی است که در پیرنگ داستان شخصیتهای مطلوب و مقبولی نیستند -به قول معروف شخصیت منفی داستان- گاهی این نکات بیان شده حرفهای خود مولاناست که بر زبان دیگران جاری میشود.
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
همین موضوع کار خواندن و درک عمیق مثنوی را دشوار میکند. یا شاید به عبارت بهتر و دقیقتر میشود گفت رمز گشایی از مطالب و مفاهیم مثنوی را چالشبرانگیز میکند.
نکتهی دیگر این است که در موقعیتهای مختلف خلق شده توسط شاعر، نقش و موضع آدمها و شخصیتها ثابت نیست. گاهی به سرعت چنان تغییری در صحنهی داستان ایجاد میشود که شخصیت منفی داستان به نمادی مثبت تبدیل میشود. این موضوع باعث میشود که شما برای درک دقیق نکتهها به تمرکز و دقتی دوچندان نیاز داشته باشید تا نکات نغز عرفانی اخلاقی را از هر زبانی بشنوید و از آنها بهره ببرید. در غیر اینصورت ممکن است مثنوی را ملقمهای در هم و برهم از داستانها و تمثیلهای آمیخته و بیسر و ته ببینید که انسان را سرگردان میکند.
ابیات زیر در داستان پادشاه جهود که از بلندترین بیتهای کتاب مثنوی است، از زبان وزیر مکار و ستمگر بیان میشود!
وعظ و گفتار زبان و گوش جو
پنبه اندر گوش حس دون کنید
بند حس از چشم خود بیرون کنید
تا نگردد این کر آن باطن کرست
بیحس و بیگوش و بیفکرت شوید
تا خطاب ارجعی را بشنوید
تو ز گفت خواب بویی کی بری
سیر بیرونیست قول و فعل ما
سیر باطن هست بالای سما
داستان پادشاه جهود قسمت چهارم
لینک قسمت بحر در کوزه کانال یوتوب نفیر نی