تاریخ برگزاری ۶ خرداد ۱۳۹۸
مدرس محسن محمد
ادامه داستان باز جواب گفتن ابلیس معاویه را
دو راهیهای انتخاب
2688) سوخت هندو آیینه از درد را / کین سیهرُو مینمايد مرد را
2689) او مرا غمّاز کرد و، راستگو / تا بگویم زشت کو و خوب کو
2690) من گواهم، بر گُوا زندان کجاست؟ / اهلِ زندان نیستم، ایزد گُواست
2691) هر کجا بینم نهالِ میوهدار / تربيتها میکنم من دایه وار
2692) هر کجا بینم درختِ تلخ و خشک / میبُرم ، تا وارَهد از پُشک، مُشک
2693) خشک گوید باغبان را کِای فتا / مر مرا چه میبُری سَر بیخطا؟
2694) باغبان گوید: خَمُش ای زشتخو / بس نباشد خُشکیِ تو جُرمِ تو؟
2695) خشک گوید: راستم من، کژ نِیَم / تو چرا بیجُرم می بُریّ پَیَم؟
2696) باغبان گوید: اگر مسعودیی / کاشکی کژ بودیی، تر بودیی
2697) جاذبِ آبِ حیاتی گشتیی / اندر آبِ زندگی آغشتیی
2698) تخمِ تو بَد بوده است و، اصلِ تو / با درختِ خوش نبوده وصلِ تو
2699) شاخِ تلخ، ار با خوشی وَصلَت کند / آن خوشی اندر نهادش بَر زند
دو راهی های انتخاب
عنف کردن معاویه، با ابلیس
2700) گفت امیر: ای راهزن، حُجّت مگو / مر تو را رَه نیست، در من رَه مجو
2701) رَه زنیّ و، من غریب و تاجرم / هر لباساتی که آری کی خَرَم؟
2702) گِردِ رختِ من مگرد از کافری / تو نه یی رختِ کسی را مشتری
2703) مشتری نَبوَد کسی را راهزن / ور نماید مشتری، مَکرست و فَن
2704) تا چه دارد این حسود اندر کدو؟ / ای خدا فریاد ما را زین عَدّو
2705) گر یکی فصلی دگر در من دَمَد / در رُباید از من این رَهزن نَمَد