دُردانه 1 : غزل شماره 87 از دیوان غزلیات سعدی

دُردانه 1 غزل شماره 87 از دیوان غزلیات سعدی

اگر بخواهیم در بین استادان شاعر و سخنور پارسی کسی را انتخاب کنیم که جامع فرهنگ فارسی و ایرانی باشد و با ترویج آثار او هم به تقویت ترویج زبان فارسی کمک کنیم و هم فرهنگ عمومی جامعه را ارتقا دهیم؛ در عین حال افراد جامعه در سطح فردی ارتقا پیدا کنند و به رشد جامعه‌‌ی امروز منجر شود، قطعا آن استاد سخنور کسی جز سعدی نخواهد بود!
او با آثاری عمیق و متنوع در همه‌ی حوزه‌های ادبیات فارسی سرآمد بوده‌است و ماندگار.
غزل، مثنوی، قصیده و نثر همگی عرصه‌ی هنرنمایی این یگانه‌ی دوران‌ها است.

سخن ملکی است سعدی را مُسَلَّم

او شاعر و اندیشمندی جهانی است که همچنان می‌تواند مُعَرِّف پیام صلح و دوستی ایرانیان به‌ همه‌ی بشریت باشد.

بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماید قرار

اول اردیبهشت ماه جلالی سالروز بزرگداشت سعدی را به شما دوستان عزیز شادباش می‌گوییم

غزل شماره 87 از دیوان غزلیات سعدی

1) گر کسی سرو شنيدست که رفتست اين‌ست ۞ ۞ يا صنوبر که بناگوش و برش سيمين‌ست

2) نه بلنديست به صورت، که تو معلوم کنی ۞ ۞ که بلند از نظر مردم کوته‌بين‌ست

3) خواب در عهد تو در چشم من آيد هيهات! ۞ ۞ عاشقی کار سری نيست که بر بالين‌ست

4) همه آرام گرفتند و شب از نيمه گذشت ۞ ۞ وآن چه در خواب نشد چشم من و پروين‌ست

5) خود گرفتم که نظر بر رخ خوبان کفرست ۞ ۞ من از اين بازنگردم که مرا اين دين‌ست

6) وقت آن‌ست که مردم ره صحرا گيرند ۞ ۞ خاصه اکنون که بهار آمد و فروردين‌ست

7) چمن امروز بهشت‌ست و تو در می‌بایی ۞ ۞ تا خلايق همه گويند که حورالعين‌ست

8) هر چه گفتيم در اوصاف کماليَّت او ۞ ۞ همچنان هيچ نگفتيم که صد چندين‌ست

9) آن چه سرپنجه‌ی سيمين تو با سعدی کرد ۞ ۞ با کبوتر نکند پنجه که با شاهين‌ست

10) من دگر شعر نخواهم که نويسم که مگس ۞ ۞ زحمتم می‌دهد از بس که سخن شيرين‌ست

دُردانه 1

توضیحات ابیاتی از غزل

بیت اول مصرع اول: اگر کسی شنید که سرو راه برود و حرکت کند آن سرو رونده معشوق من است.

بیت اول مصرع دوم: یا اگر صنوبری دیدی که بناگوش و سینه‌ی او سپید است همان معشوق من است.

صنوبر یا سپیدار درختی است خوش قد و قامت و زیبا که پشت برگ و شاخه‌های آن سپید است. به این دلیل به آن سپیدار یعنی سپیددار می‌گویند (دار یعنی درخت و این کلمه در کلمات داربست، دارکوب، دارچین به معنی درخت وجود دارد)

بیت دوم: من از سرو و سپیدار و قامت رعنا و زیبایی آن‌ها گفتم. تو مبادا تصور کنی که وقتی از قامت بلند معشوقم سخن می‌گویم، منظورم بلندقامتی ظاهر است! چرا که تنها مردم ظاهر بین اینچنین تصور می‌کنند!

تا بیت هفتم نکته‌ی دشواری وجود ندارد.

بیت هفتم: چمن امروز مانند بهشت است و باید در آن باشی تا مردم حورالعین را در بهشت ببینند و تصورشان از بهشت کامل شود.

می‌بایی: لازم است که باشی از مصدر باییدن

معنی باییدن از لغت‌نامه دهخدا

/bāyidan/
مصدر باییدن . بایستن . بایسته و لازم و ضروری بودن . (فرهنگ لغات شاهنامه ص 43).

بیت نهم: در این بیت طنز لطیفی وجود دارد سعدی می‌گوید دستان سپید و سرپنجه‌ی تو آنچه با من کرد پنجه‌ی خونریز شاهین با کبوتر نکرد.

دُردانه 1 از دیوان غزلیات سعدی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست