دُردانه 3 غزلی از سعدی
خوانش غزل 55 از
غزل سعدی به لحاظ اشتمال احساسات ژرف انسانی بر تارک ادبیات فارسی میدرخشد اگر چه که بزرگان غزلسرای فارسی سعدی و و حافظ و مولانا هستند اما اگر مولانا را یکهتاز عرصهی غزل عارفانه بدانیم و حافظ را در غزلهای حکیمانه و رندانه بینظیر بدانیم. بیشک سعدی در حوزهی احساسات انسانی در غزل نمونه و همتایی ندارد.
منم یا رب در این دولت که روی یار میبینم
فراز سرو سیمینش گلی بر بار میبینم
مگر طوبی برآمد در سرابستان جان من
که بر هر شعبهای مرغی شکرگفتار میبینم؟
مگر دنیا سرآمد کاین چنین آزاد در جنت
می بی دُرد مینوشم گل بیخار میبینم؟
عجب دارم ز بخت خویش و هردم در گمان افتم
که مستم یا به خوابم یا جمال یار میبینم؟!
زمین بوسیدهام بسیار و خدمت کرده تا اکنون
لب معشوق میبوسم رخ دلدار میبینم
چه طاعت کردهام گویی که این پاداش مییابم؟
چه فرمان بردهام گویی که این مقدار میبینم؟
تویی یارا که خوابآلود بر من تاختن کردی
منم یا رب که بخت خود چنین بیدار میبینم
چو خلوت با میان آمد نخواهم شمع کاشانه
تمنای بهشتم نیست چون دیدار میبینم
کدام آلاله میبویم که مغزم عنبرآگین شد؟
چه ریحان دسته بندم چون جهان گلزار میبینم؟
ز گردون نعره میآید که اینت بوالعجب کاری
که سعدی را ز روی دوست برخوردار میبینم
دُردانه 3 غزلی از سعدی
شرح غزلیات سعدی فرح نیازکار انتشارات هرمس
