خواری طمع
روابط بینامتنی همواره ریسمانی است که متون قدیم و جدید ادبی را به هم متصل میکند و مرزهای جغرافیا را درمینوردد و پیوندهای عمیق بین انسانها و اندیشههای آنان را آشکار مینماید.
در این پست سعی شده به اجمال یکی از موضوعات مهمی که ذهن بشر را همواره درگیر خود کرده و زندگی او را تحت تاثیر قرار داده را (طمع) از زمانها و جغرافیاها و فرهنگهای مختلف در کنار هم بیاوریم.
قطعا نمونههای بسیار دیگری قابل درج در این زمره است که به ضرورت اختصار از آوردن آنها پرهیز شده است.
گوهری داشت ولی نذر قباد و جم کرد
یعنی از خوی غلامی ز سگان خوارتر است
من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد
شعر از کتاب پیام مشرق علامه اقبال لاهوری شاعر و اندیشمند پارسیگوی پاکستان
فیلم سازدهنی ساختهی امیر نادری
سازدهنی فیلمی ایرانی به کارگردانی امیر نادری و محصول سال ۱۳۵۲ است.
- مدال طلای شهر جیفونی، سال ۱۳۶۹
- جایزه گریفون برنزی یادبود دومنیکو مکولی ۱۳۶۹
- برای اطلاعات دقیقتر دربارهی فیلم به لینک زیر مراجعه کنید.
- نقد فیلم سازدهنی
خواری طمع
شنیدم که شیخ الشیوخ شِبلی -رَحِمَه الله-در مسجدی رفت که دو رکعت نماز کند و زمانی بیاساید. اندر آن مسجد کودکان به کُتّاب بودند. و وقت نان خوردن کودکان بود، نان همی خورند. به اتّفاق، دو کودک نزدیک شبلی -رَحِمَه الله – نشسته بودند: یکی پسر مُنعمی بود و دیگر، پسر درویشی. و در زنبیلِ این پسر منعم، مگر پارهای حلوا بود و در زنبیل این پسر درویش نان خشک بود. پارهای این پسر منعم حلوا همی خورد و این پسرک درویش از او همی خواست. آن کودک این را همی گفت که: ((اگر خواهی که پارهای [حلوا] به تو دهم، تو سگ من باش)) و او گفتی: ((من سگ توام.)) پسر منعم گفت: ((پس بانگ سگ کن.)) آن بیچاره بانگ سگ بکردی، وی پاره ای حلوا بدو دادی. باز دیگر باره بانگ دیگر بکردی و پاره ای دیگر بستدی.
همچنین بانگ همی کرد و حلوا همی ستد. شبلی در ایشان همی نگریست و میگریست. مریدان پرسیدند که: ((ای شیخ ،چه رسیدت که گریان شدی؟)) گفت: نگه کنید که قانعی و طامعی به مردم چه رساند! اگر چنان بودی که آن کودک بدان نانِ تهی قنات کردی و طمع از حلوای او برداشتی، وی را سگِ همچون خویشتنی نبایستی بود.
از قابوسنامه اثر عنصرالمعالی کیکاووس بن اسکندر