طمع فراموش‌کار شرح و تفسیر ابیات 138 تا 171 دفتر سوم

album-art

توضیحات اجمالی درباره‌ی ابیات ۱۳۸ تا ۱۷۱ دفتر سوم

در مسیر زندگی ما انسان‌ها به شکل‌های مختلف کسانی قرار می‌گیرند که سعی می‌کنند با زبان و با رفتارشان ما را نسبت به زندگی و پدیده‌های آن هوشیار کنند اما چرا با وجود این همه پیام بسیاری اوقات این هوشیاری حاصل نمی‌شود به شکلی که انگار اساسا این پیام هوشیار کننده به ما منتقل نشده است؟

در نگاه جناب مولانا طمع‌ها و غرض‌های انسان قابلیت دریافت و ادراک پیام‌های معنوی را از او می‌ستاند.
چون غرض آمد هنر پوشیده‌شد
صد حجاب از دل به سوی دیده شد

محور اصلی این جلسه داستان خورندگان پیل‌بچگان است این جلسه در ۶ شهریور سال ۹۹ برگزار شده

اولیای الهی و پنددهندگان انسان همواره سعی در روشنایی بخشی هستند
اما:
ای بسی اصحاب کهف اندر جهان

پهلوی تو پیش تو هست این زمان

یار با او غار با او در سرود

مُهر بر چشمست و بر گوشت چه سود

متن ابیات درس

گفت ناصح: بشنوید این پندِ من / تا دل و جانتان نگردد مُمتَحَن

با گیاه و برگ ها قانع شوید / در شکارِ پیل بچگان کم روید

من برون کردم ز گَردن وامِ نُصح / جز سعادت کی بُوَد انجامِ نُصح ؟

من به تبلیغِ رسالت آمدم / تا رهانم مر شما را از نَدَم

هین مبادا که طَمَع رَهتان زَنَد / طَمعِ برگ از بیخهاتان بَر کنَد

این بگفت و خیر بادی کرد و رفت / گشت قحط و جوعشان در راه، زَفت

ناگهان دیدند سویِ جاده ای / پورِ پیلی، فربهی، نوزاده یی

اندر افتادند چون گرگانِ مست / پاک خوردندش، فرو شستند دست

آن یکی همره، نخورد و پند داد / که حدیثِ آن فقیرش بود یاد

از کبابش مانع آمد آن سُخَن / بختِ تو بخشد تو را عقلِ کُهن

پس بیفتادند و خُفتند آن همه / و آن گرسنه چون شبان اندر رمه

دید پیلی سهمناکی می رسید / اوّلاََ آمد، سویِ حارس دوید

بوی می کرد آن دهانش را سه بار / هیچ بویی زو نیآمد ناگوار

چند باری گِردِ او گشت و برفت / مَر وَرا نآزُرد آن شه پیلِ زَفت

مر لبِ هر خفته یی را بوی کرد / بوی می آمد وَرا ز آن خُفته مَرد

از کبابِ پیل زاده خورده بود / بر درانید و بکشتش پیل، زود

در زمان، او یک به یک را ز آن گروه / می درانید و نبودش ز آن شکوه

بر هوا انداخت هر یک را گزاف / تا همی زد بر زمین، می شد شکاف

ای خورنده ی خونِ خلق از راه بَرد / تا نه آرد خونِ ایشانت نَبَرد

مالِ ایشان، خونِ ایشان دان یقین / ز آنکه مال از زور آید در یَمین

مادرِ آن پیل بَچگان کین کشد / پیل بچه خواره را کیفر کشد

پیل بچه می خوری ای پاره‌خوار / هم برآرد خصمِ پیل از تو دمار

بوی، رسوا کرد مکراندیش را / پیل داند بویِ طفلِ خویش را

آنکه یابد بوی حق را از یَمَن / چون نیابد بوی باطن را زِ من؟

مصطفی چون بُرد بوی از راهِ دور / چون نیابد از دهانِ ما بخور؟

هم بیابد، لیک پوشانَد زِ ما / بویِ نیک و بَد برآید بر سَما

تو همی خُسپیّ و، بوی آن حَرام / می زَنَد بر آسمانِ سبز فام

همرهِ اَنفاسِ زشتت می شود / تا به بوگیرانِ گردون می رود

بویِ کِبر و، بویِ حرص و، بویِ آز / در سُخن گفتن بیاید چون پیاز

گر خوری سوگند، من کی خورده ام؟ / از پیاز و سیر، تقوی کرده ام

آن دمِ سوگند، غمّازی کُند / بر دماغِ همنشینان برزَنَد

بس دعاها رَد شود از بویِ آن / آن دلِ کژ می نماید در زبان

اِخسَئُو آید جوابِ آن دُعا / چوبِ رَد باشد جزایِ هر دَغا

گر حدیثت کژ بُوَد معنیت راست / آن کژیّ لفظ، مقبولِ خداست

جلسه بعد

جلسه قبل

2 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

  • 🍀🍀🍀🍀🍀

    پاسخ
  • تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز
    بسیار عالی بود 👌👌
    ممنون از استاد محمد بزرگوار و سپاس از زحمات خانم آزادیان و آقای خانگلدی برای انتشار این مطالب ارزشمند

    پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست