ویدیوی غزل عارفانه
در بین غزلیات مولانا هستند غرلیاتی که از نظر حس و حال عرفانی و لطیفههای ادبی شاخص و متمایز هستند.
غزل ۱۲۴۷ یکی از این شاهکارهای حیرتانگیز دیوان غزلیات شمس(دیوان غزلیات مولانا) است.
ویدیوی بالا خوانش غزل و فایل صوتی زیر خوانش و توضیحاتی پیرامون این غزل است
صدای فایل زیر در شروع یکی از جلسات مثنوی ضبط شده است و کیفیت پایین کیفیت صدا به همین دلیل است.
متن غزل عارفانه 1247
عارفان را شمع و شاهد نیست از بیرون خویش / خون انگوری نخورده باده شان هم خون خویش
هر کسی اندر جهان مجنون لیلی شدند/عارفان لیلی خویش و دم به دم مجنون خویش
ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این/بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش
گر تو فرعون منی از مصر تن بیرون کنی/در درون حالی ببینی موسی و هارون خویش
لنگری از گنج مادون بستهای بر پای جان/تا فروتر میروی هر روز با قارون خویش
یونسی دیدم نشسته بر لب دریای عشق/گفتمش چونی جوابم داد بر قانون خویش
گفت بودم اندر این دریا غذای ماهیی/پس چو حرف نون خمیدم تا شدم ذاالنون خویش
زین سپس ما را مگو چونی و از چون درگذر/چون ز چونی دم زند آن کس که شد بیچون خویش
باده غمگینان خورند و ما ز می خوش دلتریم/رو به محبوسان غم ده ساقیا افیون خویش
خون ما بر غم حرام و خون غم بر ما حلال/هر غمی کو گرد ما گردید شد در خون خویش
باده گلگونهست بر رخسار بیماران غم/ما خوش از رنگ خودیم و چهره گلگون خویش
من نیم موقوف نفخ صور همچون مردگان/هر زمانم عشق جانی میدهد ز افسون خویش
در بهشت استبرق سبزست و خلخال و حریر/عشق نقدم میدهد از اطلس و اکسون خویش
دی منجم گفت دیدم طالعی داری تو سعد/گفتمش آری ولیک از ماه روزافزون خویش
مه کی باشد با مه ما کز جمال و طالعش/نحس اکبر سعد اکبر گشت بر گردون خویش
4 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
بسیار زیبا و عمیق
با خوانش همیشه زیبای جناب استاد🌹🌹
سپاس جناب مهرانمهر گرامی
تشکر از نکته های دل اویز و گفته های بلند و پر معنای شمااا استاد بزرگوار
سپاس از لطف و محبت شما بانوی
گرامی