تاریخ ۲۱ خرداد ماه ۱۳۹۷
مدرس محسن محمد
خاک از دُردی نشیند زیرِ آب / خاک بین، کز عرش بگذشت از شتاب
آن لطافت، پس بدان کز آب نیست / جز عَطای مُبدعِ وَهّاب نیست
گر کند سُفلی هوا و نار را / ور ز گُل او بگذراند خار را
حاکم است و، یَفعَلُ الله مایَشا / او، ز عینِ درد انگیزد دوا
گر هوا و نار را سُفلی کند / تیرگی و دُردی و ثِقلی کند
ور زمین و آب را علوی کند / راهِ گردون را به پا مَطوی کند
پس یقین شد که تُعِزُّ مَن تَشا / خاکیی را گفت: پَرها بَرگُشا
آتشی را گفت: رَو ابلیس شو / زیرِ هفتم خاک، با تلبیس شو
آدمِ خاکی، برو تو بر سُها / ای بلیسِ آتشی رَو، تا ثَرا
چار طبع و علّتِ اُولا، نیَم / در تَصَرُّف دائِماََ من، باقیم
کارِ من بی علّت است و مُستقیم / هست تقدیرم نه علّت، ای سَقیم
عادتِ خود را بگردانم به وقت / این غبار از پیش، بنشانم به وقت
بحر را گویم که: هین، پُر نار شو / گویم آتش را که: رَو گُلزار شو
کوه را گویم: سبک شو همچو پَشم / چرخ را گویم: فرو دَر پیشِ چشم
گویم: ای خورشید، مقرون شو به ماه / هر دو را سازم، چو دو ابرِ سیاه
چَشمهی خورشید را سازیم خشک / چَشمهی خون را به فن، سازیم مُشک
آفتاب و مَه چو دو گاوِ سیاه / یوغ بر گردن ببندَشان اله
انکار فلسفی بر قِرائَتِ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُكُمْ غَوْرًا (آیهی 30 سوره مُلک)
مُقریی میخواند از روی کتاب / ماوُکُم غَوراً، ز چشمه بندم آب
آب را در غَوْرها پنهان کنم / چشمهها را خُشکِستان کنم
آب را در چشمه کی آرد دِگر / جز، منِ بی مِثلِ با فَضل و خطر
فلسفیِّ منطقیِّ مُسْتَهان / میگذشت از سوی مکتب آن زمان
چون که بشنید آیتِ، او از ناپسند / گفت: آریم آب را ما با کُلَند
ما به زخمِ بیل و تیزیِّ تَبر / آب را آریم از پستی، ز بَر
شب بِخُفت و دید او یک شیرمَرد / زد طپانچه، هر دو چشمش کور کرد
گفت: زین دو چشمهی چشم، ای شقی / با تَبَر نوری در آ، اَر صادقی
روز برجَست و، دو چشمِ کور دید / نورِ فایِض از دو چشمش ناپدید
گر بنالیدی و مُسْتَغفِر شدی / نور رفته از کرَم، ظاهر شدی
لیک اِسْتِغفار هم در دست نیست / ذوقِ توبه نُقلِ هر سرمَست نیست
زشتیِ اعمال و، شومیِّ جُحود / راهِ توبه بر دلِ او بسته بود
دل به سختی همچو رویِ سنگ گشت / چون شکافد توبه آن را بَهرِ کشت
چون شُعَیبی کو، که تا او از دعا / بهرِ کِشتن خاک سازد کوه را؟
از نیاز و اعتقاد آن خلیل / گشت ممکن امرِ صَعْب و مُستَجیل
یا به دریوزهی مَقُوقِس از رسول / سنگلاخی، مزرعی شد با اصول
همچنین بر عکسِ آن، انکارِ مَرد / مِس کند زَر را و، صُلحی را نبرد
کَهربای مَسخ آمد این دَغا / خاکِ قابل را کند و سنگ و حَصا
موضوعات کلی و محوری ابیات
ابیات بالا دربارهی محدودیتهای عقل و نیز آفات اکتفای صرف به عقل سخن میگوید. در توضیح ابیات دربارهی نقد علیت، استقراء، سخن به میآید. ودر این بین از زندگی غزالی و امام الحرمین جوینی، و نیز فیلسوفی به نام دیوید هیوم کمک گرفته میشود.
1 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
خیلی خوب بود استاد🌹