تتمهی حکایت خرس و آن ابله
1998) زشت آوازم به هر جا که رود / مایهی خشم و غم و کین میشود
1999) بر دوکوری رَحم را دو تا کنید / این چنین ناگُنج را گُنجا کنید
2000) زشتیِ آواز کم شد زین گِلِه / خلق شد بر وی به رحمت یکدلِه
2001) کرد نیکو، چون بگفت او راز را / لطفِ آوازِ دلش، آواز را
2002) و آنکه آوازِ دلش هم بَد بُوَد / آن سه کوری دوریِ سَرمَد بُوَد
2003) لیک وهّابان که بیعلّت دهند / بوکه دستی بر سَرِ زشتش نهند
2004) چونکه آوازش خوش و، مظلوم شد / زو دلِ سنگیندلان چون موم شد
حقیقت ستیزان، مطرود درگاه حق اند
2005) نالهی کافر چو زشت است و شَهیق / ز آن نمیگردد اجابت را رفیق
2006) اِخسَئوا بر زشتآواز آمده ست / کو ز خونِ خلق، چون سگ بود مَست
2007) چونکه نالهی خرس، رحمتکَش بُوَد / نالهات نَبوَد چنین، ناخَوش بُوَد
2008) دان که با یوسف تو گرگی کردهیی / یا ز خونِ بیگناهی خوردهیی
2009) توبه کُن، وز خورده استفراغ کُن / ور جراحت کهنه شد، رَو داغ کُن
2010) خرس هم از اژدها چون وارهید / و آن کرم زآن مردِ مردانه بدید
2011) چون سگِ اصحابِ کهف آن خرسِ راز / شد مُلازم در پِیِ آن بُردبار
2012) آن مسلمان سَر نهاد از خستگی / خرس، حارس گشت از دلبستگی
2013) آن یکی بگذشت و، گفتش: حال چیست؟ / ای برادر مر تو را این خرس کیست؟
2014) قصّه واگفت و حدیثِ اژدها / گفت: بر خرسی مَنِه دل، ابلها
2015) دوستی ابله، بَتَر از دشمنی است / او به هر حیله که دانی راندنی است
2016) گفت: والله از حسودی گفت این / ور نَه خرسی چه نگری؟ این مِهر بین
2017) گفت: مِهرِ ابلهان عِشوه دِه است / این حسودیِّ من از مِهرش بِه است
2018) هَی بیا، با من بِران این خرس را / خرس را مگزین، مَهِل همجنس را
2019) گفت: رَو رَو، کارِ خود کن ای حسود / گفت: کارم این بُد و، رزقت نبود
2 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
رزق معنوی برای افراد مختلف به تناسب مقام آنها خواهد بود.البته منظور از مقام رسیدن فرد به حد درک آن رزق معناست.
همینطوره!
ای دریغا عرصهٔ افهام خلق
سخت تنگ آمد ندارد خلق حلق
شرط تبدیل مزاج آمد بدان
کز مزاج بد بود مرگ بدان
چون مزاج آدمی گلخوار شد
زرد و بدرنگ و سقیم و خوار شد
چون مزاج زشت او تبدیل یافت
رفت زشتی از رخش چون شمع تافت
دایهای کو طفل شیرآموز را
تا بنعمت خوش کند پدفوز را
گر ببندد راه آن پستان برو
برگشاید راه صد بستان برو
زانک پستان شد حجاب آن ضعیف
از هزاران نعمت و خوان و رغیف
پس حیات ماست موقوف فطام
اندک اندک جهد کن تم الکلام
از سرآغاز دفتر سوم مثنوی