مراتب انسان‌ها در وصال حق، مثنوی معنوی دفتر دوم شرح و تفسیر ابیات 2793 تا 2824

album-art
 

تاریخ برگزاری ۱۷ تیر ۱۳۹۸

مدرس: محسن محمد

فوت شدن دزد به آواز دادن آن شخص، صاحب خانه را، که نزدیک آمده بود که دزد را دریابد و بگیرد

مراتب انسان‌ها در وصال

حکایت در رجحان کشف و شهود بر قیل و قال

2793) این بِدان مانَد که شخصی دزد دید / در وِثاق اندر پی او می‌دوید

2794) تا دو سه میدان دوید اندر پَیَش / تا در افکند آن تَعَب اندر خَویش

2795) اندر آن حمله که نزدیک آمدش / تا بدو اندر جَهَد دریابدش

2796) دزدِ دیگر بانگ کردش که بیا / تا ببینی این علاماتِ بلا

2797) زود باش و، باز گرد ای مردِ کار / تا ببینی حالِ اینجا، زارِ زار

2798) گفت: باشد کآن طرف دزدی بُوَد / گر نگردم زود، این بر من رود

2799) در زن و فرزندِ من دستی زند / بستنِ این دزد سُودم کی کند؟

2800) این مسلمان از کرم می‌خوانَدَم / گر نگردم زود، پیش آید نَدَم

2801) بر امیدِ شَفقَتِ آن نیکخواه / دزد را بگذاشت، باز آمد به راه

2802) گفت: ای یارِ نکو، احوال چیست؟ / این فغان و بانگِ تو از دستِ کیست؟

2803) گفت: اینک بین نشانِ پایِ دزد / این طرف رفته‌ست دزدِ زن‌به مُزد

2804) نَک نشانِ پایِ دزدِ قَلتَبان / در پَی او رَو بدین نقش و نشان

2805) گفت: ای ابله، چه می‌گویی مرا؟ / من گرفته بودم آخِر مر وَرا

2806) دزد را از بانگِ تو بگذاشتم / من تو خر را آدمی پنداشتم

2807) این چه ژاژ است و، چه هَرزی ای فلان / من حقیقت یافتم چه بوَد نشان؟!

2808) گفت: من از حق نشانت می‌دهم / این نشانست، از حقیقت آگهم

2809) گفت: طرّاری تو، یا خود ابلهی / بلکه تو دزدی و، زین حال، آگهی

2810) خصمِ خود را می‌کشیدم من کشان / تو رهانیدی وَرا کاینک نشان!

2811) تو جِهَت گو، من بُرونم از جِهات / در وصال، آیات کو، یا بیّنات؟

2812) صُنع بیند مردِ محجوب از صفات / در صفات آن است کو گم کرد ذات

شناخت خدا به خدا

مراتب انسان‌ها در وصال

2813) واصلان چون غرقِ ذات‌اند ای پسر / کی کنند اندر صفاتِ او نظر؟

2814) چونکه اندر قعرِ جُو باشد سَرَت / کی به رنگِ آب افتد مَنظَرت

2815) ور به رنگِ آب، باز آیی ز قعر / پس پلاسی بِستَدی، دادی تو شَعر

مراتب انسان‌ها در گناه و ثواب

2816) طاعتِ عامه، گناهِ خاصِگان / وَصلَتِ عامه، حجابِ خاص دان

2817) مر وزیری را کند شَه، مُحتَسِب / شَه، عدوِّ او بُوَد، نَبوَد مُحِب

2818) هم گناهی کرده باشد آن وزیر / بی‌سبب نَبوَد تغیّر ناگزیر

2819) آنکه ز اوّل مُحتَسِب بُد خود وَرابخت و روزی آن بُده‌ست از ابتدا

2820) لیک آن کاوّل وزیرِ شَه بُده‌ست / مُحتَسب کردن سبب، فعلِ بَد است

2821) چون تو را شه ز آستانه پیش خواند / باز سویِ آستانه باز راند

2822) تو یقین می‌دان که جُرمی کرده‌یی / جبر را از جهل پیش آورده‌یی

2823) که مرا روزی و قسمت این بُده‌ست / پس چرا دی بودت آن دولت به دست؟

2824) قسمتِ خود، خود بُریدی تو ز جهل / قسمتِ خود را فزاید مردِ اهل

مراتب انسان‌ها در وصال

نقد جبریان برای دریافت توضیحات بیشتر درباره‌ی جبریان به مقاله‌ی زیر با عنوان اشاعره مراجعه نمایید

 

جلسه بعد

جلسه قبل

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست