مولانا در جهان جدید
نشست پایانی
بخش اول
سلسله جلسات مولانا در جهان جدید برای شناخت مولانا و آثار او آن با نیم نگاهی به دنیای جدید تشکیل شد.
این جلسات در هفت نشست و با موضوعات مختلف مرتبط به مولانا ادامه یافت.
توضیحات اجمالی دربارهی نشست پایانی:
انسان برای استفاده کردن از هر چیزی نیاز به آگاهی دارد. آگاهی شرط اول و لازم بهرهمندی از هر پدیدهای است. ابتدا بایستی بدانیم که از آن پدیده یا اندیشه یا مکتب فکری چه توقعی میتوانیم داشته باشیم. و کدام یک از خواستههای ما را میتواند برآورده کند. سپس به همان اندازه اهمیت دارد که بدانیم آن موضوع کدام یک از خواستههای ما را برآورده نمیکند. و در کدام حوزه یا حیطه و برای رفع کدام مشکل ادعایی ندارد.
این دو موضوع از محوری ترین سوالاتی است که پیش از ورود به هر مبحثی بایستی از خود بپرسیم. در غیر این صورت چه بسا که از مواجهه با مطالب و موضوعات ارزشمند کاملاً بیبهره بمانیم. یا اینکه حتی آسیب ببینیم یعنی آنچه که میتوانسته به خیر و صلاح ما یا جامعه منجر بشود در نهایت تاثیر منفی و مضر داشته باشد.
به قول مولانا:
روغن بادام خشکی میفزود
از هلیله قبض شد اطلاق رفت
آب آتش را مدد شد همچو نفت
مواجهه با مولانا و دیگر اندیشمندان و بزرگان اندیشه هم از این قاعده مستثنا نیست. و حتما بایستی با این سوال به سراغ آنها برویم که این اندیشهها به کدام نیازها و سوالات ما پاسخ میدهند.
با ابیاتی از خود مولانا این موضوع را توضیح میدهم.
هر دکانی راست سودای دگر
مثنوی، دکان فقر است ای پسر!
در دکان کفشگر چرم است خوب
قالب کفش ست اگر بینی تو چوب
نزد بزازان قَز و اَد کَن بود
بهر گز باشد اگر آهن بود
در این ابیات مولانا به صراحت به ما میگوید که در مثنوی و دیگر آثار او به دنبال چه چیز می توانیم باشیم و چه چیزهایی در این فضا برای او اهمیتی ندارند یا موضوعات فرعی و حاشیه به حساب میآیند.
میگوید در دکان کفشگر (کفاشی) چرم فراوان پیدا میشود یعنی موضوعیت با چرم است و کفشهای چرمین و اگر چوب در آنجا هست این چوب در خدمت کار چرم یعنی کفاشی است. همینطور در دکان بزازی پارچهها اهمیت دارند و اگر آن جا آهن وجود دارد (منظور ابزار اندازه گیری پارچه یا همان متر فلزی) در خدمت پارچه و پارچهفروشی است.
بنابراین اگر می خواهیم بدانیم که در دکان مثنوی به دنبال چه چیزی بایستی بگردیم یا به بیان دیگر دکان مثنوی کدام یک از نیازهای ما را برآورده میکند باید بدانیم که کالای محوری که مولانا ادعا می کند که در این مغازه عرضه میکند چیست؟
این کالا به ادعای خود او کالای فقراست!
مثنوی دکان فقر است ای پسر
برای اینکه موضوع فقر را در مثنوی و آثار دیگر استادان و بزرگان عرفان بررسی و کنیم نیازمند این هستیم که در درجه اول بدانیم که فقر در نگاه بزرگان عرفان با اصطلاح مرسوم و متداول فقر تفاوتهایی دارد.
فقر اضطراری:
فقر اضطراری وقتی است که انسان خواهان داشتن چیزی هست. اما شرایط به نحوی پیش میرود که از داشتن چیزی که مطلوب او است بی بهره می ماند. ما به چنین کسی به صورت معمول میگوییم فقیر یعنی ندار یعنی بی چیز و درمانده.
فقر اختیاری:
اما فقر اختیاری -که منظور عارفان است- اساساً از از جنس دیگری است. فقیر به مفهومی که مولانا به آن اشاره میکند کسی است که به دنیا دلبستگی و تعلقی ندارد. این مفهوم در فضای انسانشناسی عارفان معنا پیدا میکند برای درک درست این موضوع نکاتی باید مد نظر باشد.
1- در نگاه عارفان انسان موجودی است دو بعدی این ابعاد عبارتند از: بعد مادی و بعد معنوی.
2- بعد مادی خدمتگزار بعد معنوی است. و نسبت این دو نسبت خادم و مخدوم است.
3- اما این نسبت در بسیاری از مواقع برعکس می شود یعنی بعد معنوی خدمتگزار بعد مادی میشود.
دلیل این موضوع آن است که از نگاه حواس ظاهری بین انسان تنها بعد مادی قابل مشاهده و ملموس است. لذا در بسیاری از مواقع انسان تمایل به این دارد که همه وجود و هستی خود را به خدمت بعد مادی درآورد. ولی هدف فقر عرفانی این است که بعد مادون یعنی بعد مادی در جایگاه خودش یعنی خدمت به انسان و انسانیت قرار گیرد.
به قول مولانا:
آن نیست که هست مینماید بگذار آن هست که نیست مینماید بطلب
در واقع مولانا هستی را به دو بخش “هست نیستن نما و نیست هست نما” تقسیم میکند. و موضوع محوری فقر درمثنوی این است که انسان در درجه اول خود را بشناسد و بداند که وجود او مرکب از این دو بخش است. و بعد معنوی بایستی در صدر باشد و بعد مادی خادم و خدمتگزار او و در مرحله بعد این که بتواند جایگاه این دو بعد را به نحوی تعیین کند که هر دو در خدمت رشد و تعالی انسان قرار بگیرند.
در اینجا نکته مهم و ظریفی وجود دارد وآن این که در نگاه عارفان بعد مادی و بعد معنوی به معنی متداول و مرسوم آن نیست.
در نگاه مرسوم و متداول مردم خانه، شغل، خانواده، فرزند، همسر و جایگاه اجتماعی جزو دنیا و لوازم آن به حساب می آید. و از طرف دیگر عبادات و مسائل مربوط به دین و مناسک جزو معنویات به حساب میآیند اما در این نگاه کار تا حدودی متفاوت است.
یعنی اگر من خانهای داشته باشم که در آن امنیت، آرامش، عشق و محبت به وجود آوردهام و آن خانه کانون ویژگیهای ممتاز انسانی است خانه و در و دیوار آن هم به معنویت تبدیل میشوند. و از طرف دیگر اگر من نماز بخوانم و حتی دائم به نماز مشغول باشم. ولی نماز من از ذکر حقیقی خداوند تهی باشد و در خدمت شهرت طلبی و ریاکاری و . . . باشد. آنگاه با این نوع رفتار من نماز به مادیات تبدیل شده است.
به قول مولانا:
چیست دنیا از خدا غافل بدن
نی قماش و نقره و میزان و زن
به بیان دیگر دنیا، لوازم دنیا نیست دنیا بلکه نگاهی است که ما به موضوعات مادی یا معنوی داریم.
محسن محمد
بخش های دیگر جلسات مولانا در جهان جدید را در لینک زیر ببینید