فقر اختیاری اولین قدم رشد و تعالی انسان است.
یعنی وقتی که انسان به عمیق ترین شکل واقف شد که از دو بعدی که تشکیل دهندهی هستی اوست بعد مادی برای او ماندگار نیست.
به قول سعدی:
“هرچه نپاید دلبستگی را نشاید”
آنگاه مقدمات رشد و تعالی او مهیا خواهد شد. چرا که خودشناسی اساس سلوک عارفانه است.
تمایز و تفاوت عرفان نظری و عرفان عملی از همین نقطه شروع میشود.
عرفان نظری
عرفان نظری یعنی شناخت انسان و عالم انسانی به شرحی که به اجمال در ویدیو اول آمد. برای دسترسی به ویدیوی اول اینجا کلیک کنید.
عرفان عملی
و عرفان عملی یعنی رفتن به سمت و سوی انسانی که ویژگی آندر عرفان نظری ترسیم شده است. یعنی انسانی که به روح انسانی واقف است ومقصد آن را میشناسد و ازموانع رشد و تعالی روح آگاه است.
عرفان عملی یعنی به کاربردن روشها و تکنیکهایی برای رسیدن به غایات و مقاصد متعالی انسانی.
در واقع عرفان نظری، ویژگیها و آدرس منازل و مراحل سلوک انسانی است و عرفان عملی دستورالعمل رفتن و رسیدن به این مراحل و منازل و چگونگی عملکرد در هر کدام از این منازل و مراحل
از قضا دلیل موفقیت و تاثیرگذاری عرفان مولانا درد بیست ویکم را بایستی در همین دو حوزه جستجو کرد.
دقت و تیزبینی و عمق نگاه به انسان در عرفان نظری
و صاحب تجربه بودن در عرفان عملی
یعنی مولانا آنچه در حوزه عمل می گوید را از لابلای کتابها به دست نیاورده. لذا وقتی از تجربه های عمیق عرفانی و تحولات روحانی و حالات متعالی انسانی سخن می گوید از تجربه های زیستی خودبا ما میگوید
در ادامه داستانی داستانی از مثنوی انتخاب شده که در آن به وسیله آن نگاه عمیق مولانا به انسان و منشأ خطاهای شناختی انسان را بیان میکنیم.
شرفهای بشنید در شب معتمد
برگرفت آتشزنه که آتش زند
دزد آمد آن زمان پیشش نشست
مینهاد آنجا سر انگشت را
تا شود استارهٔ آتش فنا
خواجه میپنداشت کز خود میمرد
این نمیدید او که دزدش میکشد
خواجه گفت این سوخته نمناک بود
میمرد استاره از تریش زود
بس که ظلمت بود و تاریکی ز پیش
میندید آتشکشی را پیش خویش
این چنین آتشکشی اندر دلش
دیدهی کافر نبیند از عمش
برای ورود به مدخل فقر در لغتنامه دهخدا روی کلمهی فقر کلیک کنید
محسن محمد