مُرید مُرادپرور
مجله: پژوهش های ادب عرفانی » پاییز و زمستان 1395 – شماره 31 علمی-پژوهشی/ISC (18 صفحه – از 1 تا 18) نویسندگان : قیدی، علی؛ پورنامداریان، تقی؛
خلاصهای از نگاه مولانا به حسمالدین چلبی
حسام الدین چلبی از مریدان و نزدیکان ویژه مولانا بود او نقشی مهم در آفرینش مثنوی معنوی داشته است. تأثیر او بر حضرت خداوندگار (مولانا) به حدی بوده است که مولانا به خواهش او سرودن مثنوی را آغاز کرد و هرگاه حسام الدین حضور نداشت، مولانا رغبتی به سرودن مثنوی نداشت.
علاقه و عنایت مولانا به حسامالدین به حدی است که شناخت مراد از مرید مشکل است. سخن از حسام الدین که به تعبیر مولانا «ضیاءالحق»، «حیات دل»، «صقال روح»، «سلطان الهدی» و «صورتگر و جانبخش مثنوی» است، در مثنوی جایگاهی ویژه دارد، تا جایی که مولانا هدف خود را از مثنوی، حسام الدین میداند، هرچند در جایی که لازم است ـ مقدمهی دفتر دوم ـ او را با لطفی قهرآمیز مورد خطاب قرار میدهد، تا شرط آینه بودن مردان خدا را فروگذار نکرده باشد.
در ادامه ابیاتی از مقدمهی دفتر چهارم مثنوی – دربارهی حسامالدین- میآید.
ای ضیاء الحق حسام الدین توی
که گذشت از مه به نورت مثنوی
همت عالی تو ای مرتجا
میکشد این را خدا داند کجا
گردن این مثنوی را بستهای
میکشی آن سوی که دانستهای
مثنوی پویان کشنده ناپدید
ناپدید از جاهلی کش نیست دید
مثنوی را چون تو مبدا بودهای
گر فزون گردد توش افزودهای
چون چنین خواهی خدا خواهد چنین
میدهد حق آرزوی متقین
کان لله بودهای در ما مضی
تا که کان الله پیش آمد جزا
مثنوی از تو هزاران شکر داشت
در دعا و شکر کفها بر فراشت
در لب و کفش خدا شکر تو دید
فضل کرد و لطف فرمود و مزید
زانک شاکر را زیادت وعده است
آنچنانک قرب مزد سجده است
گفت واسجد واقترب یزدان ما
قرب جان شد سجده ابدان ما
گر زیادت میشود زین رو بود
با تو ما چون رز به تابستان خوشیم
حکم داری هین بکش تا میکشیم
خوش بکش این کاروان را تا به حج
ای امیر صبر مفتاح الفرج
حج زیارت کردن خانه بود
حج رب البیت مردانه بود
زان ضیا گفتم حسامالدین ترا
که تو خورشیدی و این دو وصفها
مُرید مُرادپرور