
تاریخ برگزاری ۱۳۹۷/۶/۱۲
مدرس محسن محمد
این پست قسمت چهارم از این داستان است.این داستان در چند جلسه مرتبط پیگیری شده لینک جلسات قبلی را در زیر مشاهده میکنید.

قسمت اول

قسمت دوم

قسمت سوم

قسمت پایانی
ضرورت نمونه قرار دادن انسان کامل
پیر و مرشد در سلوک عرفانی و برای عارفان اهمیت ویژهای دارد. در این ابیات مولانا به ضرورت حضور تام و تمام مرشد و پیر در زندگی معنوی سالک میپردازد. و به خطرات تکروی و نداشتن سایهی مرشد معنوی اشاره میکند.
1984) سر نخواهی که رَوَد، تو پای باش / در پناهِ قطبِ صاحب رای باش
1985) گر چه شاهی، خویش فوقِ او مَبین / گر چه شهدی، جُز نباتِ او مَچین
1986) فکر تو نقش است و، فکرِ اوست جان / نقدِ تو قلب است و، نقدِ اوست کان
1987) او تویی، خود را بجُو در اویِ او / کو و کو گُو، فاخته شو سویِ او
1988) ور نخواهی خدمتِ ابنایِ جنس / در دهانِ اژدهایی همچو خرس
1989) بوک استادی رَهانَد مر تو را / وز خطر بیرون کشانَد مر تو را
1990) زاریی میکن، چو زورت نیست هین / چونکه کوری، سر مَکَش از راهبین
1991) تو کم از خرسی نمینالی ز درد؟ / خرس رَست از درد چون فریاد کرد
1992) ای خدا سنگیندلِ ما موم کُن / نالهی ما را خوش و مرحوم کُن
1993) بود کوری کو همیگفت: اَلاَمان / من دو کوری دارم ای اهلِ زمان
1994) پس دوباره رحمتم آرید هان / چون دو کوری دارم و، من در میان
1995) گفت: یک کوریت میبینیم ما / آن دگر کوری چه باشد؟ وانما
1996) گفت: زشتآوازم و ناخوشنوا / زشتآوازی و، کوری شد دوتا
1997) بانگِ زشتم مایهی غم میشود / مِهرِ خلق از بانگِ من کم میشود
پیر و مرشد در سلوک
توضیحی مختصر دربارهی واژهی پیر در عرفان:
واژهٔ پیر (هممعنی مرشد و شیخ عربی و بابا در لهجههای غرب ایران و ترکی) در نوشتههای عرفانی ادب پارسی بسیار به کار رفتهاست. و در معنای اصطلاحی راهنمای معنوی و مرشدیاست که خود پیشتر طریق عرفان را پیموده (سلوک) و تواناییهایی روحانی کسب کردهاست (ولایت) و شایستهٔ هدایت و پیشبردن مرید در طریق تصوف است. مشخص نیست دقیقاً از چه هنگام از دورهٔ اسلامی این لفظ در ایران رایج شد لیک بهاحتمال از سدههای چهارم و پنجم میان صوفیان خراسان پیش از لفظ شیخ به کار میرفتهاست. برای نمونه ابوحامد محمد غزالی در رسالهٔ ای فرزند خود لفظ «پیر» و «پیر طریقت» را به کار میبرد.


جلسه قبل

2 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
بسیار عالی
سپاس
درود بر شما ممنون