چشم اَحوَل، عقل احمق نقدی بر ظاهر بینی انسان‌ها

چشم اَحوَل، عقل احمق

آدمی‌دیده‌ست باقی‌، گوشت‌ و‌ پوست / هرچه چشمش دیده‌است آن‌چیز اوست (بیت ۸۱۲ دفتر ششم مثنوی معنوی)

هر‌چه بر سر انسان می‌آید از نقص نگاه و آگاهی اوست و آنچه او را نجات می‌دهد اصلاح دید و نگاه اوست. در این داستان مولانا ما را با این نقیصه‌ی مشکل‌آفرین آشنا می‌کند.

ابیات داستان چشم اَحوَل، عقل احول از بیت 327 تا 335 دفتر اول مثنوی انتخاب شده است.

در خلال داستان پادشاه جهود که نصرانیان را می‌کشت.

گفت استاد: احولی را، کاندرآ / رو برون آر از وثاق آن شیشه را

گفت احول: زآن دو شیشه من کدام / پیش تو آرم؟ بکن شرح تمام

گفت استاد: آن دو شیشه نیست، رو / احولی بگذار و افزون بین مشو

گفت: ای استا مرا طعنه مزن / گفت استا: زآن دو، یک را درشکن

شیشه، یک بود و به چشمش دو نمود / چون شکست او، شیشه را دیگر نبود

چون یکی بشکست، هر دو شد ز چشم / مرد، احول گردد از میلان و خشم

خشم و شهوت، مرد را احول کند / ز استقامت روح را مبدل کند

چون غرض آمد، هنر پوشیده شد / صد حجاب از دل، به سوی دیده شد

چون دهد قاضی به دل رشوت قرار / کی شناسد ظالم از مظلوم زار؟

چشم اَحوَل، عقل احمق

وارونه نمایی نفس

6 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Fill out this field
Fill out this field
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
You need to agree with the terms to proceed

فهرست