روایتگر: محسن محمد
حکایتی از عشق آتشین لیلی و مجنون!
داستان شورانگیز لیلی و مجنون از نمونههای شاخص داستانهای نمادین و رمزی است که در بیان شاعران ما، از مولانا و عطار گرفته تا نظامی و دیگران، هر یک با زبانی خاص و شکلی متفاوت و البته جوهره و درونمایهای کمابیش یکسان مطرح شده است.
عشقی تمام و کمال به دور از خواستههای جسمانی و همراه با دگرخواهی و صورتی نمادین از منتهای عشق بشری!
در این داستان نمادهایی وجود دارد:
اول لیلی، معشوق ازلی و روحانی دوم مجنون، عاشق راستین و شیفتهی از خودگذشته که در طریق عشق سرگردان است و در این راه از هر تلاشی فروگذار نمیکند و از هر نشانهای به سادگی نمیگذرد.
سوم بیابان که نماد زندگی و دنیاست. جایی که مجنون، این عاشق پاکباز در آن چیزی درخور توجه نمیبیند؛ چرا که اساساً برای او چیزی به جز لیلی و عشق او موضوعیت و موجودیت ندارد. شاید دنیا به همین دلیل در نظر مجنون بیابان است.
و کودکِ حیران، نماد پاکی درون مجنون است؛ چرا که وقتی مجنون در طلب لیلی به کمال عجز میرسد، مانند مرشد و پیری روحانی به فریادش میرسد و میگوید که اگر به حد لازم از عشق رسیده باشی(یعنی تعلقات خود را رها کرده باشی)، آنگاه آنچه خودت داری برای جستن معشوق کافی است.
از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی!
روایتگر: محسن محمد
تصویر: مهسیما هاشمی
امور فنی: صالح رضایی
تدوین: رادین سعادتمندی
لینک بخش تماشاخانه از کانال یوتوب نفیر نی
2 دیدگاه. دیدگاه جدید بگذارید
بوی خوش عشق که از صدای آواز نی یا همان نفیر نی بلند میشود
چه عالی…
سلام و سپاس از لطف و محبت شما چه تعبیر جالبی به کار بردید